از اواخر دههي شصت شمسي و همزمان با شروع دور جديد ساخت و ساز در شهرها بود که آشپزخانهي اُپن در معماري خانههای ایرانی کمکم رواج پيدا کرد. آن سالها همزمان بود با پايان جنگ و آغاز تحولات سياسي و اقتصادی در کشور. ساخت خانههای مسکوني (یا همان بساز بفروشی) بهعنوان عمدهترين تعلق سرمايهگذاري بخش خردهپای خصوصي که به خاطر شرایط جنگی چند سالی در محاق بود، دوباره جان گرفت و دور جديدي از ساخت و ساز آغار شد که دو ویژگی آن را از سالهای قبل آن متمایز میکند. اول آنکه با افزایش جمعیت شهرها و کم تعداد شدن نفرات خانوار، واحدهاي آپارتمانی کوچکتر که بهلحاظ اقتصادي مقرون بهصرفهتر نيز بودند، بازار پیدا کردند و مورد توجه سرمايهگذاران (بساز- بفروشها) قرار گرفتند؛ و دوم آنکه با فروش تراکم به ساختمانهای مسکوني، نوسازي، يعني تخريب ابنيه قديمي و احداث بناهاي بلندمرتبه و آپارتمانی بسيار رواج پيدا کرد. اين ويژگيها موجب پدید آمدن گونههاي خاصي از خانههای مسکوني شد که کوچکتر و متراکمتر بودند. اگر تا پيش از آن زمان، رایج بود که در هر قطعه زمين، ساختمانی يک، يا دو طبقه و بههمین تعداد واحد مسکوني احداث شود، الگوي جديد، ساختمانهای حداقل چهار طبقه و با تعداد واحدهايي هشت تایی، ده تایی، شانزده تایی و حتی بیشتر را رايج کرد. بهتبع اين واحدهاي کوچک و فشرده داراي مشکل نورگيري و تهويه بودند و انطباق آنها با قوانين شهرداري و رضايت خريدار بسيار دشوار بود.
آشپزخانه اُپن کمک بزرگي در رفع اين مشکلات کرد چون ازطرفي با حذف يک يا دو ديوار، وضعيت نورگيري و تهويه بهتر شد و از طرف دیگه با کم شدن مقادير قابل ملاحظهاي ديوار و کاشي و عايقکاري و ...، در مخارج اوليهي احداث بنا صرفهجويي شد که بهنفع سازنده (بساز- بفروش) بود. بهعلاوه باعث شد واحدهاي تنگ و کوچک کمي بزرگتر و دلگشاتر به نظر برسند. جالب اينجاست که اين فضا عليرغم ناسازگاري آن با شيوهي سکونتي و فرهنگ جامعه، خیلی زود با استقبال همراه شد. (آشپزخانه اپن با شیوهی معیشتی خانوادههای ایرانی سازگار نیست، چون هم شیوههای آمادهسازی و پخت و پز سنتی هنوز در اغلب خانوادهها رواج دارد و هم داشتن محرمیت، یا به اصطلاح در دید نبودن این قسمت خانه هنوز هم مهم است.)
اما چرا آشپزخانه اپن علیرغم تمام تعارضات آن با زندگی ما، باید به ناگهان تبدیل به یک عرف بشود که تا دورترین روستاها هم رسوخ کند و آشپزخانهای قدیمیتر در کمتر از دو دهه از یاد برود؟ شاید چند دليل را بشود حدس زد. اول، بهوجود آوردن وجه تمايز چشمگير بين تيپ خانههاي گذشته با خانههاي جديد است. آشپزخانه اپن نماد نو بودن، به روز بودن و جدید بودن است که در فرهنگ ما، برای اغلب کالاها از جمله خانه ارزش مهمی محسوب میشود. اپن کردن آشپزخانه کاری است که حتما باید در تعمیر و بازسازی هر خانهای انجام شود، وگرنه خانه نو نمیشود. دوم، امکان بهنمايش گذاشتن تجهيزات و لوازم متعدد و عمدتاً گرانقيمت آشپزخانه مانند يخچال، ماکروفر، کابينتها و غيره است که موجب تفاخر و ارتقاء منزلت ميزبان ميگردد. بخش عمدهای از هزینهی خرید وسایل هر خانهای این روزها صرف خرید تجهیزات آشپزخانه میشود و این کالاها فقط برای انجام کاری خاص مورد استفاده قرار نمیگیرند، بلکه جزیی از تزیینات خانه هستند، درست مانند فرش و لوستر اتاق پذیرایی. سوم، بهتدریج شیوهی زندگی جدید که در آن با کمتر شدن تعداد و ميزان استفاده از آشپزخانه بهعنوان جایی که در آن ميبايد در چند نوبت در روز مراحل آمادهسازي و پخت غذا صورت بگيرد، در حال رواج پیدا کردن، خصوصاً میان زوجهاي شاغل است، بهگونهای که تعارضات آشپزخانه اپن کمکم کمرنگ و قابل چشمپوشی میشود.
آشپزخانه اپن به سرعت سه مرحلهی کالاشدگي، يکسان سازي و عامهسازي را طی کرد و حالا بعد از گذشت نزديک دو دهه از رواج فضاي آشپزخانه اُپن و جايگزيني آن با آشپزخانه، بهنظر ميرسد اين فضا جايگاه خود را در خانهها تثبيت کرده است، بهگونهاي که ديگر هيچ بناي مسکوني جديدي نيست که در آن آشپزخانه اُپن وجود نداشته باشد.